به گزارش میمتالز، نشست زمین یکی از تهدیدهایی است که مکررا در فضای رسانه مطرح میشود و کلیدواژههایی نظیر «زلزله بیصدا» برای آن مطرح میشود. این پدیده طبیعی که با ناکارآمدی سازوکار نحوه تعامل ما با محیط زندگی پیرامون در حال تشدید شدن است، میتواند خسارات جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد.
بهطور کلی خسارات عنوان شده برای پدیده نشست میتواند در دسته بندی زمینهای شهری و زمینهای سایر مناطق از جمله دشتها متفاوت باشد. در زمین شهری هنگامی که شما یک ساختمان کاملا صلب بر خاک بنا کردهاید، نشست در حد چند سانتیمتر زیر پی این ساختمان میتواند مشکلات بسیار گستردهای را فراهم کند.
دامنه این مشکلات از ترک خوردگی سازه و شکست اتصال انشعابات تا خرابی کامل گسترده است. همین مسئله سبب شده تا رسیدن نشست به محدودههای شهری همواره به یک ترس بزرگ توسط کارشناسان بدل شود.
از سوی دیگر نشست در دشتها و مناطق کشاورزی میتواند خسارات جبران ناپذیر بسیار بیشتری به همراه داشته باشد، همانطور که در گزارش پیشین «بحران خاموش» تحت عنوان «زنگ خطر فرونشست زمین در برخی شهرها/ ورودی و خروجی آب زیرزمینی تراز نیست» اشاره شد، بارگذاری سطح زمین ناشی از سازههای طبیعی و دستساز بشر به همراه وزن پیکره خاک زمینه ایجاد تنش را به وجود میآورد و تنش شکل گرفته به بستر خاک وارد میشود. با توجه به اینکه ساختار خاک به طور مصطلح یک ساختار متخلخل است، لذا به طور پیوسته از فضاهای خالی و فضا جامد که به آن خاک اطلاق میکنیم، تشکیل شده است.
در شرایطی که این فضای خالی در بستر خاک از هوا پر شده باشند، تنها عامل تحملکننده تنش، بخش جامد یا به اصطلاح علمی ماتریس خاک است، اما در شرایطی که فضای خالی از آب پر شده باشد، این آب به دلیل خاصیت تراکمناپذیر به کمک ماتریس خاک آمده و بار را تحمل میکنند.
در چنین حالتی تصور کنید، حفر چاههای آب زیرزمینی زمینه تخلیه این آب را فراهم میکند، تا اینجای مسئله مشکل خاصی وجود ندارد، اما بحران زمانی آغاز میشود که میزان برداشت آب از میزان ورودی آب به زیرزمین پیشی گرفته و زمینه افت تراز آب زیرزمینی در کشور مهیا شود. در چنین شرایطی، کاهش تراز سطح آب زیرزمینی به معنای تهی شدن خلل و فرج خاک از آب و جایگزین شده هواست.
بر این اساس، زمانی که یک زمین نشست پیدا میکند، متراکم شده و تخلخل آن با نسبت بسیار زیادی کاهش پیدا میکند. در این شرایط قطعه نشست کرده دیگر امکان نگهداشت آب نداشته و استعداد فرسایش با ضریب بسیار بالایی در این زمین رشد میکند و خسارات جبران ناپذیری به دشتها وارد میشود.
با توجه به خسارات هولناک پدیده نشست، تاکنون اقدامات صحیح و سازوکار بهینه برای کنترل شدت نشست در کشور توسط دستگاهها انجام نشده است. بر این اساس تنها اقدامی که در وزارت نیرو بهمنظور از میان بردن دلایل اصلی پدیده نشست یعنی کاهش سطح آب زیرزمینی در دستور کار قرار گرفته، طرح احیا و تعادلبخشی منابع آب زیرزمینی است.
طرح احیا و تعادل بخشی منابع آبزیرزمینی در سال ۱۳۹۳ تصویب و از همان سال اجرای آن شروع شد. در این راستا با توجه به هدفگذاری این طرح در برنامه ششم توسعه، مقرر شد وزارت نیرو تا پایان زمان برنامه ششم، ۲۱۷ هزار ۱۲۵ حلقه چاه غیرمجاز را مسدود، مسلوب المنفعه و تعیین تکلیف کند، این در حالیست که تا پایان سال ۱۳۹۹ تنها ۷۵ هزار ۹۲ چاه مسدود شده و عملا ۳۴ درصد هدف مشخص شده محقق شد.
بر اساس سایر تکالیف برنامه ششم توسعه در قالب محورهایی نظیر اصلاح و تعدیل پروانه بهرهبرداری چاهها، نصب کنتور هوشمند، استقرار گروههای گشت و بازرسی، آماربرداری سراسری، استقرار الگوی مشارکتی مدیریت منابع آب زیر زمینی و سایر تکالیف عملکرد وزارت نیرو با هدفگذاری انجام شده در برنامه ششم فاصله معناداری دارد. لازم به ذکر است، در برنامه ششم به وزارت نیرو تکلیف شده که نزدیک به ۴ میلیارد متر مکعب از ۵۲ میلیون متر مکعب آب برداشت شده سالانه منابع زیرزمینی کشور را مدیریت و کنترل کند، اما آمار بیانگر ناکامی در تحقق مدیریت ۷ درصد برداشت آب زیرزمینی کشور دارد.
به عبارت دیگر، تنها طرح موجود برای کنترل نشست در سطح کشور نیز در طول سالهای اخیر به تکالیف و اهداف خود نزدیک نشده و همین مسئله در کنار رشد قابل توجه برداشت از منابع آب زیرزمینی زمینه تشدید پدیده نشست زمین را بههمراه داشت است.
البته وزارت نیرو در توجیه ناکامی تحقق اهداف تنها طرح تعادل بخشی منابع آب زیرزمینی کشور دلایلی را ذکر میکند. یکی از دلیل عنوان شده توسط این وزارتخانه تحقق نشدن اعتبار در نظر گرفته شده برای این طرح است.
بر این اساس در اعتبار ابلاغی برای اجرای اقدامات این طرح در ۷ سال اخیر یعنی از سال ۱۳۹۴ تا سال ۱۴۰۰ برابر ۲۲۴۷ میلیارد تومان برآورد میشود، ولی حدود ۵۰ درصد این اعتبار یعنی رقم ۱۱۲۷ میلیارد تومان در سالهای پیش تخصیص یافته است.
بر این اساس واکاوی کارشناسی دلایل عدم تحقق تکالیف برنامه ششم توسعه در حوزه تعادل بخشی منابع آب زیرزمینی از دلایل دیگری پردهبرداری میکند. اولین مشکل طرح احیا و تعادل بخشی منابع آب زیرزمینی در رویکرد اجرای آن است، جاییکه بخشی از منابع این طرح از جیب کشاورزان تامین شده و از آنها خواسته میشود، با صرف هزینه مصرف خود را در حوزه کشاورزی محدود سازد. طبیعی است که با چنین رویکردی نمیتوان انتظار تحقق کامل اهداف را داشت بلکه باید با اتخاذ رویکرد مثبت زمینه اجرای دقیق طرح تعادلبخشی را مهیا کرد.
در همین رابطه توجه به الگوی کشورهای موفق در زمینه مدیریت منابع آب زیرزمینی بیانگر شیوههای موفق اجرایی احیا و تعادل بخشی است. بر این اساس در حال حاضر ۵۴ درصد از منابع آب مصرف شده در کشور از منابع آب زیرزمینی است، اما دولت هیچ زیرساخت مناسبی در این حوزه مستقر نکرده است.
به عبارت دیگر تمامی هزینههای سنگین اجرای زیرساخت بر روی منابع سطحی متمرکز شده و در ارتباط با تامین مالی زیرساخت منابع زیرزمینی کمکاری شده است. در چنین شرایطی دولت با پیگیری الگوهای موفق علاوه بر تامین مالی هزینه احداث زیرساختهای نظیر هوشمندسازی چاههای کشاورزی نسبت به بازنگری برنامه آبیاری و الگوی کشت مناسب اقدام کند.
در همین رابطه، علیرضا الماسوندی، کارشناس مدیریت منابع آب ، ضمن تاکید بر اینکه نگاه و رویکرد باید عوض در مدیریت منابع آب تغییر کند، گفت: «حرکت به سمت استقرار نظام حکمرانی موثر آب زیرزمینی و توجه به کشت بهینه، تکمیل و تجهیز زیرساخت آبیاری و همراهی کشاورز میتواند رکن بهبود وضعیت موجود تلقی شود.»
بر این اساس به نظر میرسد، در آستانه ورود به بازه زمانی برنامه هفتم توسعه بازنگری رویکرد مسئله احیا و تعادل بخشی منابع آب زیرزمینی با توجه به مدلهای روز دنیا میتواند گام بلندی به سمت کنترل تشدید پدیدههایی نظیر نشست تلقی شود.
منبع: خبرگزاری فارس